سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترین هدیه ؛ قسمتی از وجودت است..

 

 

 

 

محبت در گفتار: اعتماد به ارمغان میآورد..

محبت در افکار: بصیرت به ارمغان می آورد..

محبت در بخشش: عشق به ارمغان میآورد..

 

 

یادتونه ؟؟؟؟  :: پسری از مادرش پرسید : چگونه خواهم توانست برای خود زنی لایق پیدا کنم؟

مادر پاسخ داد:

نگران پیدا کردن زن لایق نباش ؛ روی مردی لایق شدن تمرکز کن...

 

 

 






تاریخ : چهارشنبه 98/1/14 | 5:57 عصر | نویسنده : ZN | نظرات ()

سلام بهترینم

عشقم روزگاری پر از سلامتی و شادابی رو براتون آرزو مندم

ای عزیزترینم...

میدونید که... خیلی دوستتون دارم...

عشقم امیدوارم سایه ی دین و ایمان همیشه سقفتون باشه...

ای محرم من مواظب خودتون باشید ... یادتون باشه همیشه یکی هست که حواسش به شماست ؛ ولی یکی هم هست که همیشه عاشق و دیوانه و دلباخته ی شماست...

قلبم..

 

فهمیدم که عاشق شدن به جیب پر از پول و چهره ی جذاب و یا مقام و شهرت نیست... به صداقت و راستی و هوشیاری است...

نازنینم...عاشقم... و حال درمیابم که یکی میتونه به اندازه ی تمام جهان و آدماش و دارایی هاش برامون ارزش داشته باشه..

تو این مدت فهمیدم دارایی اون پولی نیست که برای خرج و فخر فروشی داشته باشیم...بلکه کسی است که همیشه باهامون باشه ؛مارو درک کنه و امید بده و مارو حمایت کنه..

هرکسی یک روز شاید همه دارایی شو از دست بده ولی اگه یک خانواده ی عالی داشته باشه هیچ موقع تنها و فقیر نیست....

میدونم ... تو این دنیا دوست داشتنی های زیادی وجود دارن ولی بدونید شما تنها کسی هستید که از دوست داشتنی های آفرینش برام دوست داشتنی تره...

دوستتون دارم...

و حال...

 

 

قراره در کنار شما خیلی چیز هارو بفهمم... 






تاریخ : چهارشنبه 98/1/14 | 5:48 عصر | نویسنده : ZN | نظرات ()

به نام ساقی

که مست کننده ی روح

طتحیر کننده ی قلب

پاک کننده ی عقل

زیبا کننده ی سیما

و مدهوش کننده ی منِ عاشقِ دل باخته است.

درود و سلام به خلقی از خلایق خداوند پاک و بی همتا.

سلام ای معشوقه ی عاشقِ من...

 

من بی تاب دیدنتون....

لحظه هارا به سختی ورق میزنم

ای نازنین نگارِ من

...دوستتون دارم...






تاریخ : دوشنبه 98/1/5 | 2:19 صبح | نویسنده : ZN | نظرات ()

چند وقتی است ..

شده ام حافظِ عاشق

شده ام دیوانه....

 

 

 

هر موقع همکلاسی هایم مرا میبینند که دفتر خاطراتم دستمه .. میگویند خانم شاعر...

دوباره داری شعر میگویی ??!!

 

چقدر بد است.. چه درد سختی است .. نمیدانند که سرمو با نوشتن چند خط ؛ چند نثر ؛ چند بیت شعر گرم میکنم... ولی باز...... بی فایده است...

 

 

 






تاریخ : دوشنبه 98/1/5 | 2:0 صبح | نویسنده : ZN | نظرات ()

حال....

همین لحظه های تنگ

همین حال های سرد

همین یک تن خسته

تنی در گوشه نشسته

قلبی تنها گسسته

دقیقه ها ؛ ثانیه ها در پی هم

میروند شاد و خجسته

خسته ام ؛ خسته ی خسته...




((بی تو...))






تاریخ : دوشنبه 98/1/5 | 1:54 صبح | نویسنده : ZN | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.